بسم الله
۲۳نکته در ارتباط شب قدر و روز قیامت، ازعلامه حسن زاده آملی(حفظه الله) :

 1. مبدأ، فطرت اوليه است، و معاد عود به آن فطرت است،* فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ‌*؛ 

 2. اول خدا بود و هيچ نه، «كان اللّه و لم يكن معه شي‌ء»، 

3. پس خلق را از نيست هست گردانيده،* وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً* .

 4. و به آخر خلق نيست شوند و خدا هست بماند،* كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقي‌ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ‌*

 5. پس چنانكه هست شدن خلق بعد از نيستي مبدأ خلق است، نيست شدن بعد از هستي، معادشان باشد. چه آمدن و رفتن چون مقابل يكديگرند هر يك عين ديگري تواند بود،* كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ‌*

 6. و از اين جاست كه «بحكم مبدأ» خدا بگويد و خلق جواب دهد،* أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ قالُوا بَلي‌*
 و «بحكم معاد» خدا بگويد و هم خدا جواب دهد،* لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ؟ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ*

 7. منه المبدأ و اليه المعاد.
نيستیِ اول بهشتی است كه آدم در آنجا بود * اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ*

 8. و هستیِ بعد از نيستی، آمدن بدنياست،* اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً* 

 9. و نيستیِ دوم، كه فناء در توحيد است، بهشتی است كه معادِ موحّد آنجاست،* ارْجِعِي إِلي‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‌*

 10. آمدن از بهشت به دنيا، توجه از كمال به نقصان است، و بيفتادن از فطرت؛
و رفتن از دنيا به بهشت، توجه از نقصان به كمال است و رسيدن به فطرت،* اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌* 

 11. پس اول نزول و هبوط است، و دوم عروج و صعود. اول افول نور، دوم طلوع نور،* اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌* 

  12. به اين سبب از «مبدأ»تعبیر به «شب» كرده‌اند و آن شب قدر است، و از «معاد»تعبیر به «روز» کرده اند و آن روز قيامت است.

 13. در شب قدر،* تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ*
    و در روز قيامت،* تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ*

   14. و چون كمالِ مبدأ به معاد است، همچنانكه كمالِ شب به روز است، و كمالِ روز به ماه، و كمالِ ماه به سال،
 پس اگر مبدأ شبِ قدر است، معاد روز قيامت است، 

 15.  و اگر شب قدر نسبت به ماه دارد، * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ‌*، 
روز قيامت نسبت به سال دارد،* يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‌*

 16. و بوجهي اگر مبدأخلقت نسبت به روز دارد، «خمرت طينة آدم بيدي اربعون صباحا»، معادش نسبت به سال دارد كه، «ما بين النفختين اربعون عاما»،

 17. و اگر شب قدر بر «هزار ماه» تفصيل دارد،* لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ*، 
 روز قيامت بقدر «پنجاه هزار سال» است،*فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا*

  18. مراد از موسي (علیه السلام) اشاره به مبدأ است و صاحب تنزيل و صاحب غرب است كه موقع افول نور باشد،* وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلي‌ مُوسَي الْأَمْرَ*، «اول ما كتاب الله تعالي التوراة»

 19. و مراد از عيسي (علیه السلام) اشاره به معاد است و صاحب تأويل وصاحب شرق است كه موضع طلوع نور باشد،*وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا* * وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ*

  20. و محمد (صلي اللّه عليه و آله) جامع هر دو است، و بوجهی متوسط است، و بوجهي از هر دو مبرا. 

 21. اما محمد (صلی الله علیه و آله) جامع است، بحكم اينكه در مبدأ منزلتي دارد كه، «كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين.» 
 «لكل شي‌ء جوهر و جوهر الخلق محمد - صلي اللّه عليه و آله-»،
 و در معاد هم مرتبتی دارد كه شفيع روز حشر است، «ادخرت شفاعتي لاهل الكبائر من امتي»

   22. و اما متوسط است، بحكم آنكه از وسط عالم روي به مغرب بايد كرد تا روي به قبله موسي باشد، و به مشرق تا به قبله عيسي باشد، و به ميان هر دو تا قبله محمد مصطفي (صلي اللّه عليه و آله و سلم) باشد كه «ما بين المشرق و المغرب قبلتي»

   23. و اما از هر دو مبراست، بحكم،* لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ*  است، که * إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ‌*


منبع:

کتاب«آغاز و انجام»
فصل۲ 
صص ۱۰و۱۱