یکی دو ماه قبل بود که برای ضبط تیتراژ یکی از برنامه های تلویزیونی، به دنبال لباس آتش نشانی بودیم و به خاطر گران‌قیمت بودن آن کسی حاضر به امانت دادن آن نمی شد.

بالاخره از طریق یکی از دوستان، آتش نشانی به من معرفی شد و در ایستگاه آتش نشانی امام حسین(ع) با او قراری گذاشتم تا چند ساعتی لباسش را به امانت بگیرم.

حین گپ و گفت کوتاهم ناگهان گفت: کسی را سراغ داری بدون تشریفات و دردسر مرا به سوریه بفرستد؟ دوست دارم مدافع حرم باشم و عاقبت بخیر..
امروز اولین نفری که شهادتش مشخص شده، همان کسی است که عاشق شهادت بود.

روایت حمید مرواندى